سفید برف
بالاخره مشهد هم زمستانی شد برف سفید از آخرین ساعات یکشنبه شب 20 آذر باریدن گرفت. صبح با صدای پاروی مرد همسایه که مشغول تمیز کردن حیاطتش بود بیدار شدم یقین یافتم که برف به اندازه ای هست که بشود کمی رویش راه رفت. از بچگی هر وقت برف می بارید با وجودی که عاشق نگاه کردنش بودم ولی جرات نمی کردم زیاد پشت پنجره بروم و نگاهش کنم مادرم می گفت اینقدر نگاه نکن بند می آید و من از ترس اینکه مبادا برف نبارد نگاه نمی کردم و شاید می خواستم صبح که از خواب بیدار می شوم خودم را به نوعی سورپرایز کنم!!!!!!!! حالا هم همینطور است نگاهش نمی کنم تا مبادا زیر نگاه های من آب شود و تمام شود. ده روزی است که دیانا سرما خورده و هنوز خوب نشده و خیلی ک...