زلال باران
دیروز بالاخره مجالی شد تا تو به آرزویت برسی. برکت خدا از آسمان بارید و مشهد را تطهیر کرد. دانه دانه اش را شکر.
چترهایمان را برداشتیم و به خیابان زدیم. تو مست مست با دانه های بارانی که به سقف صورتی ات می خورد، همخوانی می کردی. در چاله های آب می پریدی و عکس خودت را در جویهای روان از آب باران تماشا می کردی و می خندیدی.
دیدن تو و باران و چتر صورتی ات با هم زیباترین منظره دیروزم بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی