قصه توالت رفتن دیانا
هفته ای که گذشت خیلی سرم شلوغ بود و نتونستم چیزی پست کنم. یک پروژه بزرگ داشتیم- از پوشک گرفتن دیانا!!!! با توجه به اینکه دو بار قبل کاملا شکست خورده بودم می ترسیدم شروع کنم و باز با شکست مواجه بشم. نه اینکه شکست خوردن چیز بدیه این من بودم که با اون باورهای ایده آل گرایانه ام تحملش رو نداشتم و خدا کنه بتونم تفکرم رو تغییر بدم و این ایده آل گرایی رو به دیانا منتقل نکنم. فکر می کردم این چیزیه که من از انجامش ناتوانم و جالب اینجاست که دیانا رو خیلی دخیل نمی دیدم مثل همیشه همه چیز رو به خودم نسبت میدادم، عجب آدمی هستم!!! برای همین از چند هفته قبل دوباره لگن رو راه انداختم و چون دیانا اصلا دوست نداشت وارد محیط توالت بشه سعی کردم که اونجا رو ب...