پشت این خونه چیه؟
امروز دیانا می رفت پشت پنجره و از اون نگاه های خاص پرسشگرانه به ساختمون روبرو می کرد . من منتظر بودم ببینم چی می پرسه . الهی قربونت بشم تو اون نگاه یک سوال بود خودت پرسیدی : مامان پشت این خونه چیه؟ گفتم شاید یه خونه دیگه باشه به نظر تو چیه؟ و دیانا گفت : فکر کنم قمری باشه و کلی با هم ذوق زدیم و خندیدیم و کمی که گذاشت دوباره نگاه پرسشگر دیانا به ساختمون روبرو افتاد و دوباره سوال کرد و من این دفعه گفتم وقتی رفتیم بیرون با بابایی بریم ببینیم چی پشت این خونه است و بعد نظر تو رو پرسیدم و تو بعد از کمی فکر کردن گفتی: پشت این خونه یه جوجه تیغیه و بعد باز حسابی خندیدی و عصر برای بار سوم هم پرسیدی و یکی از همین جوابها رو دادی که الان یادم نمیاد.&nbs...