جهش های سه سالگی
پنج شنبه هفته قبل روز تولدت بود و تو دقیقا از شنبه تغییرات اساسی در رفتارت نشان دادی. استقلال!!!!!!!!!!!!
فقط می خواهی خودت کارها را انجام بدهی. موقع در آوردن لباس به اتاقت میروی و به ما می گویی : نیا!!! خودم می خواهم در بیاورم. و گاهی کلافه از اتاق بیرون می آیی در حالیکه سرت توی لباس گیر کرده یا دستت را نمی توانی از آستین خارج کنی. وسایل بازی ات را خودت جمع می کنی و سفره خمیر بازی ات را تا می زنی آن هم با چه دقتی. و دائم می گویی خودم، خودم، خودم و خودم...
در کمک کردن تا پای گریه پیش می روی. و دائم می گویی: میخوام کمکت کنم تا خسته نشی. چند روز پیش موقع صبحانه خوردن می خواستی کمک کنی ولی همه چیز از قبل سر میز بود و من گفتم الان کاری نیست که تو کمک کنی بریم صبحانه بخوریم و تو سر میز کلی گریه کردی و ناراحت بودی و صبحانه نمی خوردی که می خواستی کمک کنی و من مانده بودم که چه کنم . چشمم به چاقوی کره روی میز افتاد که تمیز بود بعد آن را به تو دادم که "دیانا جون لطفا این رو بذار تو کمد "و تو خوشحال کمک کردی !!! و بعد صبحانه خوردی.
دیشب برای اولین بار به استخر رفتی. تجربه خوبی بود از فضا و آب خیلی خوشت آمد. البته با دوست نازنینت آتوسا رفتی ولی خیلی با هم بازی نکردین و بیشتر بساط گریه و ناراحتی و فرار از او بود ولی باز هم خوب بود.