برای دوستم...
اول خواندیم نوشته های هم را و بعد برای هم نوشتیم و بعدتر صدای هم را شنیدیم و تا دیروز که یکدیگر را دیدیم. در چشمانش خواندنی ها بود و در کلامش مهربانی موج میزد. دوباره همان احساس نزدیکی بیشتر از آن باری که با هم تلفنی صحبت کردیم، به سراغم آمد. خیلی آشنا بود با آن پرنسس شیرین و دوست داشتنی اش- آلا- و در کنار همسر مهربانش.
امیدوارم میزبان و همراه خوبی بوده باشیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی