ادبیات وروجکی
این روزها با انواع پرسشها از طرف دیانا بمباران می شویم. گاهی نمی فهمیم چه می گوید و گاهی نمی دانیم چه جواب بدهیم. کوچکترین اشتباه در بیان کلمه یا جمله یا به کار بردن یک کلمه اشتباه از دید این وروجک دور نمی ماند و دلیلی می شود برای سوال های بیشتر. از شما چه پنهان که پیش می آید زمانهایی که کم می آورم و گاهی هم از کوره در می روم. گاهی فکر می کنی یک معلم ادبیات یا انشاء در خانه داریم که اینطور مورد بازخواست قرار میگریم و غلط گیری می شویم.
تا به حال فکر کرده اید که به سوال منفی چه جوابی می دهیم؟ سوال منفی جزئی از ادبیات ما است. مثل این پرسش: دیانا غذا نمی خوری؟ و خوب میدانید جوابش چیست؟ من همیشه فکر می کردم و یا اینگونه جواب میدادم: نه( وقتی که نمی خواستم بخورم) حالا دخترم به این سوال زمانی که غذا نمی خواهد می گوید: آره.!!!!!!!!!!!! و من نمی فهمم منظورش چیست و مجبورم دوباره بپرسم و سوال مثبت مطرح کنم و بگویم: دیانا جون غذا میخوری؟ و بعد او بگوید: نه . و من آنوقت می فهمم منظورش چه بوده است. حالا این شکل مکالمه در خانه ما زیاد پیش می آید چون من به پرسیدن سوال های منفی عادت کرده ام و او هم به همان شکل جواب می دهد. دیانا نمی خوای بازی کنی؟ دیانا: آره ( یعنی نمی خوام بازی کنم!!!!) و ...
سوال پشت سوال و سوالهای تکراری تا دلتان بخواهد و من گاهی در جواب دادن به آنها قاطی می کنم و یک کلمه اشتباه می گویم و دیانا همان کلمه اشتباه را می گیرد و ولش نمی کند. مثلا:
دیانا: مامان کجا میریم ( البته بعد از شصت بار پرسیدن همین سوال و جواب دادن از طرف من!!!)
مامان: من و دیانا جون میریم پارک
بعد از چند دقیقه و یا کمتر.
دیانا: مامان با کی میریم؟
مامان: من و ابو.... (مامان ادامه حرفش را می خورد و جمله اصلاحی را می گوید) من و دیانا جون میریم پارک
دیانا: مامان چی گفتی؟
مامان: گفتم من و دیانا
دیانا: قبلش چی گفتی؟
مامان: من و دیانا میریم پارک
دیانا: دیگه چی گفتی؟
.
.
.
مامان: گفتم من و دیانا( ای بابا خوب تو که میدونی اون منظورش چیه بگو و خودت را خلاص کن !!!!!!!!!)
دیانا در حالیکه خنده شیطنت آمیزی روی لب دارد: تو گفتی ابوذر؟ اشتباه گفتی؟
مامان در حالیکه از کله اش دود بلند شده است: آره عزیزم اشتباه گفتم.
نوع دیگری از سوال پرسیدن به این گونه است:
مامان: لباس بپوش هوا سرده.
دیانا: اگه سرد نبود چی مامان؟
مامان: تو زمستون بستنی نمی خوریم
دیانا: اگه زمستون نبود چی مامان؟ .... و همینطور ادامه دارد.