دیانا دیانا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

دیانا از جنس حضور

مامان بازم قصه بگو

1390/9/27 18:45
نویسنده : مامان زینب
374 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب که دیانا جونم می خواست بخوابه طبق معمول همه مراسم خواب اجرا شد و فقط به جای قسمت شیر خوردن قصه گفتن اضافه شد. من شروع کردم به قصه گفتن اول قصه خوکه بعد قصه دیانا و باران و باز قصه خوکه و ... خلاصه اینطوری شد که دو بار قصه خوکه و سه بار قصه دیانا و باران رو گفتم و بعد دیانا جونم پرسید مامان جی جی میدی؟ و من با یک قلب جریحه دار گفتم نه عزیزم بعد گفت مامان بازم قصه بگو .

بعد هم که قصه ها تموم شد گفتی لالایی میخونی مامان جون و من برات لالایی خوندم و ماساژت دادم و بعد از کلی اینور و اونور رفتن خوابیدی. عزیزم فقط خدا میدونه چه لحظات سختی رو میگذرونم.  مرسی که اینقدر با من همراهی می کنی و باز هم می گم خیلی دوستت دارم عشق من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان وانیا
27 آذر 90 20:36
سلام به دیانای عزیز و مامان زینب،خوبه که پروژه از شیر گرفتن به میمنت تموم شد مامانی ناراحت نباش اینم یه مرحله تکوینه خیلی زود باهاش کنار میاد من بیشتر نگران پوشکم که انگار تمومی نداره از وقتی شروع کردم به آموزش لگن وابستگیش به پوشک بیشتر شده . این نیز بگذرد. . .
زینب جون اگه ممکنه راجع به کتاب آموزش نیمکره راست برام اطلاعات بذار وانتشارات و . . . من هر چی گشتم پیداش نکردم





عزیزم هر کار کردم تو وبلاگت جواب بدم نشد این کتاب ترجمه نشده و من از آمازون خریدمش و خودم ترجمه می کنم و تو وبم میذارم به امید روزی که بتونم مثل این کتابها رو منتشر کنم
ملی مامانه میکاییل
29 آذر 90 10:52
عزیزم شرمنده اگه امکان داره رمزه منو پاک کن . ممنونم