حرف زدن به سبک دیانایی
عزیز دلم برای خودت یک ادبیات مخصوص داری که خیلی خیلی شیرینه و من گاهی با خودم می اندیشم که این لحظه های ناب را باید قورت بدم چون بعد دلم براشون خیلی تنگ میشه گاهی دلم می خواد این جمله سازی ها و کلمه سازیها و این اشتباهات شیرین تلفظی تا ابد بمونه و تغییر نکنن. مثلا به من میگی "مامان زری" و از آنجایی که خیلی وقتها "ر" را "د" تلفظ می کنی میشه "مامان زدی" البته اسم من زینب و این مامان زری ساخته خودته و شاید هم از کتاب "لالایی های مامان زری" که برات می خونم گرفته باشی. هر چه هست خیلی شیرینه و خودت هم میدونی که اسم من این نیست. گاهی که جوابت رو نمیدم خودت درستش می کنی و میگه "مامان زینبی". یه روز بابا ابوذر هم منو "مامان زری" صدا زد و تو سریعا" گفتی "نه... مامان زینبی بابا" و خودت هم کلی خندیدی. به نظرم میرسه که شوخ طبعی و این برام خیلی ارزشمنده.
گاهی اسم خودت رو با تاکید زیاد میگی و میشه یک کلمه دیگه "دیاندا" و خودت کلی می خندی چون میدونی داری اشتباه میگی. قربونت بشم عزیزم که اینقدر بامزه ای.
و خیلی وقتها صفتها را تعمیم میدی مثل آدم بزرگ ها مثلا میگیم "لباس مباس" و تو میگی گربه "قشنگ مشنگ" یا "قشنگ پشنگ" و این جمله بندی در ادبیات تو زیاد پیدا میشه که بیشتر اوقات باعث خنده خودت و اطرافیان میشه.
ابر رو میگی "ابد" و انار را میگی "اناد" و قصر رو میگی "قصد" و اینها را با آگاهی کامل میگی و می خندی.