دیانا دیانا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

دیانا از جنس حضور

دیانای بهانه گیر

1391/9/30 8:01
نویسنده : مامان زینب
828 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها صدای گریه و جیغ و داد دیانا را بیشتر از هر زمان دیگری در این سه سال می شنویم. برای کوچکترین خواسته ها خودش را به زمین و آسمان میزند و گریه می کند. البته فکر نکنید که جواب منفی شنیده است، نه، فقط دارد خواسته اش را بیان می کند.

برای خوردن خامه به جای تخم مرغ آب پز صبحانه، برای خواندن یک کتاب بیشتر در موقع خواب، برای اینکه من در اتاق او بخوابم و ... همه اش گریه می کند و جیغ می کشد و دور خانه میدود و بعد که دوباره به من می رسد و میبیند در بیشتر مواقع همانطور آرام هستم و کار خودم را می کنم باز بیشتر جیغ می کشد و دوباره میدود!!!!!!!!!

سعی می کنم خیلی به خودم مسلط باشم هر وقت گریه بی دلیل را شروع می کند به او می گویم " اگه دوست داری میتونی هر چقدر دلت خواست گریه کنی ولی وقتی گریه می کنی من صدای تو رو نمیشنوم پس هر وقت دوست داشتی با هم حرف بزنیم و خواسته ات رو با صحبت کردن بگی بیا پیشم" و بعد هم میروم سراغ کارهای خودم.

گاهی سرش را به چیز دیگری بند می کنم مثلا" صدای چی میاد؟" " تو میدونی بابا کی میاد؟" " این بارنی (عروسک دیانا) چی میگه؟" و ...

گاهی هم به او می گویم " میتونی انتخاب کنی خوشحال باشی و بخندی و یا گریه کنی، حالا کدومش رو دوست داری من که دوست دارم شاد باشم؟" و بیشتر وقتها او لحظه ای ساکت می شود و فکر میکند و بعد بسته به میزان شدت گریه ممکن است ادامه بدهد و یا ساکت شود.

حالا من نمی دانم این همه گریه با این شدت مربوط به سن و دوره سه سالگی است و یا از بیماری سرماخوردگی و کلافه بودن دخترکم است و یا ...

فکر می کنم نیاز بیشتری به دانستن و شناختن دخترم دارد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پریسا
1 دی 91 10:36
زینب جون من فکر می کنم بیشتر به خاطر بی حوصلگی ناشی از بیماری طولانیه.چون این اقتضای سنشون نیست.فکر می کنم اگر روی هوش هیجانی دیانا از همین حالا کار کنی خیلی از احساسات بد و خوبش را بهتر بشناسه و عنوان کنه.درمورد سروین من به نتایج خوبی رسیدم،یعنی تقریبا گریه ی صفر!!موفق باشی.امیدوارم دیانا جون هر چه زودتر خوب بشه.


مرسی عزیزم از راهنماییت متشکرم
مامان نيروانا
2 دی 91 10:12
منم اين لجبازي و نه و جيغ رو دارم از نيروانا. خانوم روانشناس ميگه بايد روي خودم كار كنم. ميگه اون نقطه ضعف پيدا كرده و نبايد اين قضيه ادامه پيدا كنه. بايد روي بالا بردن آستانه ي تحملمون كار كنيم. فكر كنم تو توي اين زمينه از من موفق تري.
يه كتاب هست:
"وقتي كودكتان ميگويد نه، چگونه او را با خود همراه كنيد. "
يه بار خوندمش و آزمونش هم دادم نمره ي عالي گرفتم اما هيچي از راهكاراش يادم نيست. بايد توي كتابخونه بگردم پيداش كنم با جديت بيشتري بخونمش. تو هم اگه يافتيش بخر. خيلي راهكاراي عملي خوبي توش داره عزيزم. موفق باشين مادر و دختر

مرسی عزیزم اسم نویسنده رو هم بگو. ممنون از همفکری
محبوبه
3 دی 91 8:27
سلام من دیانا جون را خیلی دوست دارام
هم سن دخترام است
و به دل ام می نشیند بای


مرسی عزیزم لطف داری
فروغ
4 دی 91 23:34
وای زینب منم با اتوسا این درگیری رو خیلی دارم..یه جیغ هایی میزنه وحشتناک ولی منم خونسرد بلند بلند اواز میخونم.
بعدشم شروع میکنه میگه:مادر بیا منو بزن..بیا منو دعوا کن...بیا بزن محکم پشت دستم
حالا هر کی ندونه انگار روزی 50 بار کتک خورده


خیلی بامزه بود الهی من فداش شم... میگه بیا منو بزن بهتر از اینه که بهم محل ندی و آواز بخونی