تغییرات دیانا
این روزها دیانا جونم دوست داره که همش خونه باشه مثلا دیروز بعد از یک هفته تو خونه موندن تصمیم گرفتم که دختر خوشگلم رو ببرم پارک و دیانا همش می گفت دوست ندارم برم خونه باران و یا دوست ندارم برم پارک و بعد هم که راضی شد لباس بپوشه و بریم پارک ... فقط خدا میدونه که چه گریه هایی کرد موقع لباس پوشیدن که من فکر کردم کاریش شده و با عجله لباسشو درآوردم و بعد دیدم چیزی نیست جز اینکه عزیز دلم دلش نمی خواد از خونه بیرون بره و حتی شب که می خواستیم بریم خونه مامان بزرگ تمام راه می گفتی برگردیم خونه دوست ندارم برم خونه مامان بزرگ و ...
این هم یک بخش از رشد بچه هاست که همه چیز را با نه، نمی خوام، نریم، نکن و ... جواب میدن.
با تمام نه گفتن هایت باز هم می خوام بگم خیلی دوست دارم عزیز دلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی