روزهای زنده
عزیز دلم مامان خیلی خوشحاله. دیشب رفتیم خواستگاری دایی. تو مثل همیشه شیطون و بازیگوش اون وسط برای خودت بازی می کردی و حرف می زدی.
تو خود خودتی همونی که باید باشی بدون اینکه خجالت بکشی و یا خودت را پنهان کنی . دختری شاد و بازیگوش پر از شور زندگی در حال و لبریز از کنجکاوی. یک آدم کوچولو که هر وقت بخواد می خنده و گریه اش را پنهان نمیکنه و هر جا مورچه ای ببینه روی زمین دراز می کشه و حرکتشون رو تماشا می کنه و هر وقت صدای کلاغ می شنوه می خنده و تو تمام پارکها دنبال چرخ و فلک می گرده. عزیز دلم دوست دارم بی نهایت. من با تو دوباره زندگی را تجربه می کنم اینبار از دریچه زیبای چشمهای تو و خوشحالم از اینکه تو همون مسافر کوچولوی خانه ما هستی. مامان هزار بار می بوست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی