تو هم مامانت رو می خوای
این روزها هر وقت کاری دارم و یا تو آشپزخونه مشغولم دیانا میاد و میگه: پس کی منو بغل می کنی مامان. یا میگه : من مامانم رو میخوام. میشه بغلم کنی. و بابا ابوذر خیلی وقتها جمله دیانا رو تکرار می کنه. و دیانا ازش می پرسه: تو هم مامانت رو می خوای؟ مامانت کیه؟ مامان جون؟ و دیروز بابا ابوذر گفت : مامان من اون لباس سبزه ( اشاره به دیانا که رنگ لباسش سبز بود) و بعد دیانا یه نگاهی به خودش کرد و دستی روی شکمش کشید و گفت: من که دلم بزرگ نیست. من مامان نیستم. گفتم دیانا مگه مامانها دلشون بزرگه؟ با خنده گفت: آره!!!!!!!!!! ( آبروی مامان زینب رفت.........)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی