اولین آرایشگاه دیانا
دختر خوشگل من تو دوسال اول زندگیش خیلی کم مو بود. میشه گفت تا حدود یک و نیم سالگی و حتی بیشتر همون موهای کرکی نوزادی رو داشت البته یکبار هم تو یک سالگی موهاشو با ماشین ریش تراش بابایی تراشیدیم که خیلی جیگر شده بود ولی پنج شنبه ای که گذشت دیانا برای اولین بار تو آرایشگاه موهاشو کوتاه کرد. از چند روز قبل بهش گفته بودم که می خوایم بریم آرایشگاه و دوتایی خوشگل کنیم و اون می گفت خودت برو خوشگل کن و من نمیام. صبح پنج شنبه یک بازی جدید کردیم، آرایشگاه بازی. عروسکها رو یکی یکی نشوندیم رو متکای معروف دیانا ( داستان متکا رو تو یک پست دیگه تعریف می کنم)و با یک قیچی کاغذ و یک برس و اسپری آب شروع کردیم به کوتاه کردن اونها و البته یکی در میون دیانا می نشست رو متکا و می گفت نوبت منه و اینطوری کلی بازی کردیم و بعد با همون قیچی و برس و یکی از عروسکها راهی آرایشگاه شدیم و وقتی کار من کمی طول کشید دیانا اومد به خانم آرایشگر گفت پس کی نوبت من میشه. خانم آرایشگر با دهان باز از تعجب به دیانا نگاه می کرد. نوبت دیانا جون شد و نشست روی یک صندلی بلند و بدون هیچ ناراحتیی اجازه داد تا موهاشو کوتاه کنن البته حوصله اش سر رفته بود و همش وول می زد و حسابی خانم آرایشگر رو خسته کرده بود. ولی موقع سشوار کشیدن می خواست فرار کنه ولی باز هم گریه نکرد.
حالا قیافه دیانا شیطون تر از قبل شده.
عاشقتم عزیزم.