دیانا دیانا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

دیانا از جنس حضور

دیانا جونم پوشک دوست نداره

چند روزی است که دیانا را پوشک نمی کنم از بعد از آن بیماری عفونت ادراری تصمیم گرفتم که این کار بکنم. چهار روزی است که خیلی خسته می شوم. دائم در حال شستن هستم و دیانا اصلا دوست نداشت روی لگن بشیند و من هم اصرارش نمی کردم. دیروز که خیلی خسته شده بودم دیانا را پوشک کردم ولی او پوشک باز کرد و کناری گذاشت این شد که من خوشحال شدم احساس کردم این حتما نشانه خوبی است.  و امروز که باران هم اینجا بود با هم توی حمام جیش کردند و من خیلی خوشحال شدم. به نظرم این شروع خوبی است. دیانای عزیز و باهوش من از پس این کار برخواهد آمد. مطمئنم.   ...
6 مرداد 1390

هجده ماهگی تمام ...

عزیز دلم هجده ماهگی ات مبارک. عشق من دوستت دارم تا ابدیت. این هم دیانا جونم در یک و نیم سالگی اش. خیلی خلاقه مگه نه؟ دیانا داره میره عروسی. خیلی خوشحاله. چون هم موزیک و رقص دوست داره و هم عروس. تو خونه همش شال مامانش رو سرش میکنه میگه: "عروس شدم مبوس(ملوس) شدم." ...
5 مرداد 1390

باز هم تب ....

قلبم درد میگیره وقتی پوست لطیف تر از گلت را نوازش می کنم و میبینم هنوز داغی هنوز تب داری. عزیزکم فقط از خدا میخوام زودتر حالت خوب بشه.  برامون دعا کنین دوستان گلم. ...
3 مرداد 1390

استعدادهای دیانایی

وقتی دیانا جون تونست این برج رو بسازه فقط شانزده ماه داشت. دخترم یک معماره به تمام معنا این هم وقتی که دیانا سوارکاری می کنه خودتون ببینید که چقدر چیره دسته دیانا جون قایم موشک را خیلی دوست دارد و کاملا حرفه ای بازی می کند. الان هم قایم شده و مطمئنه که هیچ کس نمی بیندش.   ...
3 مرداد 1390

فرهنگ لغت دیانایی

تمبه  (تخمه مرغ) قبطی  (قطبی) سینجون  (فنجون) سلک  (چرخ وفلک) بیار    (بهار) بقیدی  (بقیه) سیر  (سحر) میفق  (موفق) بگل  (بغل) ابدی  (ابری) دخ  (یخ) مسماک  (مسواک)   دایده  (دایره) گربندر  (گردنبند)   بسندی  (بستنی)           ...
3 مرداد 1390

وقتی نی نی مریض میشه

  خوب چهار روزه که دیانا جونم مریضه و تب داره. (قابل توجه مامان ها که عفونت ادراری را جدی بگیرند) عزیز دلم همین که تبت را با داروهای تب بر پایین میاریم شروع می کنی به بازی و شیطونی. خیلی جیگری ولی وقتی هم که تب داری اینقدر بی حالی که من به زحمت جلوی اشکهامو می گیرم.  عزیز جون امیدوارم همیشه سالم و شاد باشی هر چند که میدانم به حکم انسان بودنت از همه چیز را تجربه خواهی کرد و می کنی از شادی و سلامتی و خوشحالی گرفته تا ناراحتی و درد و بیماری. امیدوارم آنقدر قوی باشی که بتوانی از تمام این مراحل سربلند بیرون بیایی. تو عشق مایی. دوست داریم. مامان -بابا ...
31 تير 1390

و باز هم تاب بازی

عزیز دلم از تاب بازی خسته نمیشی. اگه ساعتها رو تاب بشینی و ما هم کنارت باشیم و تابت بدیم هیچ غصه ای نداری. وقتی تاب بازی می کنی خیلی ناز میشی. بیشتر اوقات هم که دلت نمیاد تنهایی تاب بازی کنی و دوست داری هر چی عروسک داری بذاری رو تاب کنار خودت. حالا در یک فرصت دیگه عروسک های دیانا جونمو معرفی می کنم. خیلی بامزه هستند. ...
28 تير 1390

دیانا سلک سوار شد!!!!!!!

آره بابا بالاخره تو عزیز دلم چرخ و فلک سوار شدی. آخه "ف" را "س" می گویی و از کل کلمه چرخ و فلک فقط فلک را می گویی که آن هم می شود سلک!!! خیلی جالب بود. هم می ترسیدی و هم هیجان زده و دائم خودتو مینداختی بغل بابات و با تعجب اطراف را نگاه می کردی. بعد هم سوار ماشین های تو شهربازی شدی که انجا حسابی خندیدی. خوشحالم که خوشت اومد. حالا کلی حرف داری که راجع به پارک بزنی. هزار بار می بوسمت. مامان ...
28 تير 1390