چراهای ناتمام...

1391/6/27 13:55

نویسنده : مامان زینب

420 بازدید

اشتراک گذاری

بابا ابوذر تازه از سر کار اومده بود و خسته روی مبل لم داده بود.

آروم به دیانا گفتم : دیانا جون برو بابا رو یه بوس چاق بکن خوشحال بشه.

دیانا: چرا خوشحال میشه؟ الان ناراحته؟

مامان: نه عزیزم ناراحت نیست اگه تو بوسش کنی خوشحال تر میشه.

دیانا: چرا خوشحال تر میشه؟ کم خوشحاله؟

مامان: الان هم خوشحاله فقط خسته است حالا برو بوسش کن تا بخنده.

دیانا: چرا بخنده؟ چرا خسته است؟ چرا بوسش کنم؟...

مامان: ولش کن نمی خواد بابا رو بوس کنی.

دیانا: چرا بابا رو بوس نکنم؟ دوست داره ناراحت باشه؟ می خوام بابا رو بوس کنم.

مامان: خوب برو بوسش کن.

دیانا : چرا؟ چون خوشحال بشه؟ مگه ناراحته؟ ....

روزهای دیانایی دو تا سه سالگی

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مامان آرشیدا کوچولو
27 شهریور 91 14:20

الهی عاشق صحبت و بحث های وروجکتم

کوچولوی گلتون رو ببوسین مرسی عزیزم

مامان آرشیدا کوچولو
27 شهریور 91 14:27

از وب نی نی آی کیوتون خیلی کمک گرفتم ممنون

مامان آرشیدا کوچولو
27 شهریور 91 14:28

از وب نی نی آی کیوتون خیلی کمک گرفتم ممنون

موفق باشین

هدیه جووووووووووووووون
28 شهریور 91 11:22

ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر بر شما مبارک

دختری نباش که به مردی نیاز داره

دختری باش که مردی به اون نیاز داره

و این دو باهم خیلی متفاوتند . . .

روزت مبارک

مرسی عزیزم

شکرانه مصطفوی
29 شهریور 91 16:39

سلام خدا براتون حفظش کنه. با پستی به عنوان آغوش مادر بروزم خوشحال میشم از نظراتتون استفاده کنم.

سپهری
30 شهریور 91 13:50

چرا ؟

چرا؟ ناراحتی؟

چرا؟

چرا که نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ستاره زمینی
30 شهریور 91 20:10

عزیزم فدای حرف زدنت وروجک.

مرسی خاله مهربون

فروغ
31 شهریور 91 14:36

آخ که دلم براش یه ذره شده

فاطمه
2 مهر 91 10:44

وای که چه شیرینه این کنجکاویا...من که لحظه شماری میکنم براش

زهرا از نی نی وبلاگ213
2 مهر 91 13:12

عزیزممممممممممممممممممی دیانا
چقدر توشیرین زبونی دختر کوچولوی دوست داشتنی

مرسی خاله مهربون

زهرا از نی نی وبلاگ213
2 مهر 91 13:12

ممنون بابت راهنمائی خوبت زینب جان

زهرا از نی نی وبلاگ213
2 مهر 91 13:13

شما به جمع دوستان خوب ما پیوستید ما را در جمع خود پذیرا باشید

از همراهیتان متشکرم

الهه
8 مهر 91 1:09

)))
عزیز دلم! یعنی دیانا رو هیچ جوری نمی تونی بپیچونی! حتی فکرشم نکن :دی
آلا افتاده رو دوره "این چیه؟" گاهی تو 10 ثانیه 3 بار میپرسه این چیه؟ و هر بار به چیز متفاوتی هم اشاره می کنه!
بچه ها خیلی خوبن زینب، خیلی خوبن

خیلی خوبن عزیزم

ساناز
8 مهر 91 21:28

سلام الهه جون.الهه جون دختر من 2.6 ساله است یک هفته است که خیلی لجباز شده با اینکه قبلا اینجوری نبود حتما باید کاری که می گه انجام بدیم وگرنه خودشو می غلطونه رو زمین و... دیانا هم این رفتارارو داره؟؟ آخه هر کی می بینه می گه اقتضای سنشه.اما من برام عجیبه اگه با دلش راه بیام شادو شنگوله و اگرهم نه دیگه از خودش بداخلاقتر نیست.

سلام عزیزم . زینب هستم کوچیک شما. بله اینهایی که گفتی اقتضای سنشه ولی رفتار شما اون رو رفع یا تثبیت می کنه. وقتی قرار نیست چیزی رو بهش بدی یا به حرفش کنی پس بهتره تحت هیچ شرایطی این کار رو نکنی. مثلا وقتی خودش رو به زمین و آسمون میزنه شما بی اعتنا رد شی و بری تو اتاقش و به جای یکی از عروسکهاش که خیلی دوستش داره اونو صدا بزنی که بیا با هم بازی کنیم و یا یه جوری توجه اش رو به چیزهای دیگه جلب کنی

گلبرگ
23 دی 91 11:49

دیانا از جنس حضور

چراهای ناتمام...

نظرات (15)

مطلب بعدی

مطلب قبلی