دیانا دیانا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

دیانا از جنس حضور

این روزهای دیانا

1392/1/19 10:26
نویسنده : مامان زینب
1,208 بازدید
اشتراک گذاری

روزهایمان را به خاله بازی و آشپزی و رفتن به عروسی ها و مهمانیهای تخیلی دخترکمان می گذرانیم. انگار سخت مشغول تمرین زندگی است. از شیر دادن به بچه اش گرفته تا غذا درست کردن برای مهمان و بردن عروسکها به پارک و استخر و ... . و در این میان من گاهی خاله می شوم و گاهی خواهر جون و گاهی مهمان و گاهی هم بچه.

خاله بازی از آن بازیهایی است که در دوران کودکی تا جایی که امکان داشت بازی کرده ام و حالا لبریزم و اصلا دلم نمی خواهد بازی کنم ولی مگر می شود؟؟؟!!! شاید هم به این ربطی نداشته باشد که چقدر در کودکی بازی اش کرده ام . شاید دلیل  بی میلی ام این باشد که روزی بیست و چهار ساعت دارم این بازی را می کنم اما فکر میکنم بازی من جدی تر از مال دخترکم است و بعد دیگر حوصله ندارم در نقش های خیالی او بازی را ادامه دهم.

دیانا این روزها به کتاب خواندن هم علاقه ای نشان نمی دهد. به عدد بازی ( اسمی که خودش گذاشته برای بازیهای ریاضی) و درست کردن پازل و کاردستی هم بی میل است و گاه گداری نقشی می کشد، یک مامان مو بلند می کشد و یک دیانای مو بلند تر و بابا را هم خیلی از اوقات نمی کشد و می گوید " توی این نقاشی شنبه است و فیتیله نیست که بابا خونه باشه، بابا رفته سر کار"!!!!!!!!!!!

و صد البته عاشق تماشای تلوزیون. انگار تمام تلاشهایم بی نتیجه بود. هر چه سعی کردم کمتر تلوزیون ببیند، تمایلش بیشتر شد!! شاید هم دوره ای دارد و تمام می شود. خوب در این میان من سعی می کنم همان برنامه روزدرمیان را اجرا کنم و باز هم کارتونهای انگلیسی زبان برایش بگذارم. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نیروانا
19 فروردین 92 10:34
چقدر شبیه این روزای ماست! یعنی مال سنشونه!
ببوسش که خیلی بامزه ست، خصوصاً جریان فیتیله و ...
فکر کنم نیروانا منو نکشه چون کمتر از باباش آفتابیم پیشش


عزیزم...
مامان آرام
25 فروردین 92 1:28
من دوستت داشتم، اما با خوندن این پست بیشتر دوستت دارم!
میدونی چرا؟
واسه اینکه با وجود اینکه میدونی خیلیییییییا وبلاگت رو میخونن، خیلیایه دیگه هم آموزش به بچه رو درست نمیدونن با این حال بازم میان وبلاگ شما و امثال شما رو که اموزشیه بازم میخونن و هی میگن ما به بچمون اموزش نمیدیم و میخوایم بچمون شاد بزرگ شه و ال و بل، انقدر شجاع بودی که نوشتی دیانا با وجود تلاش های من برای ندیدن تلویزیون، علاقه منده و دوست داره ببینه!
خیلی حرف دارم در این رابطه اما الان نمیتونم حرفامو بزنم.
کاش منظورم رو فهمیده باشی


دوست خوبم ممنون که اینقدر با دقت نوشته هام رو می خونی... حرف برای اعتراف کردن زیاد دارم شاید با این انگیزه ای که بهم دادی باز هم بنویسم.
فروغ
4 اردیبهشت 92 20:38
وای زینب آتوسا هم خوره تیوی شده!!! ما همیشه روزی نیم ساعت کارتون میبینیم...قدیم خیلی از روزها اصلا کلا یاد تلویزیون نمی افتاد ولی الان روزی صدبار میگه "مادر یه کوچولو ببینم" دلم بهش میسوزه که اینقدر اصرار میکنه ولی دلم نمیخواد اصلا کوتاه بیام


me too hoeny!!!!!!!!!!!