دیانای کتاب خوان
این روزها بیشتر از هر زمان دیگری دخترکم کتاب را دوست دارد و به کتاب خوانی علاقه زیادی دارد. شب ها قبل از خواب بعد از خواندن دو یا سه و ... کتاب کلی چانه میزند که یکی دیگه بخونیم و اگر من برایش نخوانم خودش کتابی را برمیدارد و شروع به خواندن می کند و یا در سکوت به عکسهایش نگاه می کند. دیشب دراز کشیده بودیم و کتاب را بالای سرمان گرفته بودیم و می خواندیم بعد که تمام شد خودش کتاب را به همان شکل گرفته بود و عکسهاش رو نگاه می کرد. بعد از مدتی دستهای کوچولوش خسته شدند به من گفت: مامان کتاب رو اینجوری نگه دار تا عکسهاش رو نگاه کنم ( می خواست من کتاب رو بالای سرش نگاه دارم).
مدتی است که حافظ خوان شده است. هر وقت کتاب شعری دست من و بابا می بیند سریع می رود و کتاب حافظ کوچک من را از توی کتابخوانه برمیدارد و بلند بلند می خواند... جای شما خالی خیلی دیدنی است.
هر بروشور و ورقی به دستش برسد شروع می کند از روی آن خواندن. هر چه در ذهن دارد و شعرهای قاطی و پاطی و ...به حساب خودش میخواند.
یه روز ازش پرسیدم دیانا دوست داری کتاب بخری یا اسباب بازی؟ گفت: کتاب.
عاشقتم عزیز دلم.