دیانا دیانا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

دیانا از جنس حضور

دیانا به روایت دوربین

1391/8/2 14:36
نویسنده : مامان زینب
1,321 بازدید
اشتراک گذاری

 

تختخواب جدید دیانا جون

دیانا و پاییز

صورت تمشکی دیانا و عزیز دل مامان در حال فوت کردن قاصدک

من و دخترم و پاییز هزار رنگ

خسته از پیاده روی و یک خواب عمیق 

تو را تا ابدیت دوست دارم عشق من

دیانا گفت از من و مداد رنگیها عکس بگیر مامان

موزه دارآباد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان نيروانا
2 آبان 91 14:52
سلام عزيزم. منم از ديدن عكسهاي پاييزي قشنگتون لذت بردم و مخصوصاً اوني كه شما با دياناجون وسط برگهاي پاييزي و با نمايش باران برگ گرفتين. خيلي خوشحالم از ديدن چهره ي نازنينت. به اميد ديدار دوست عزيزم.


مرسی دوستم. من هم خیلی مشتاق دیدارتان هستم از نزدیک
محبوبه
2 آبان 91 15:16
سلام
دختر من همسن دینا جون است به وبلاگ ما هم سر بزنید


حتما عزیزم
ویدا
2 آبان 91 16:41
زیباست!


مرسی عزیزم
الهه
3 آبان 91 9:16
تهران بووووووووودی؟


عزیزززززززززززززم
فاطمه
3 آبان 91 13:31
خوش به حال دیانا.کاش تخت خواب منم تو کتابخونه بود
عکسای پاییزیتون خیلی خوشگلن.عاشق پاییزم


من هم پاییز رو دوست دارم
مامان نیایش
3 آبان 91 21:01
سلام دوست عزیزم عکسها خیلی شادی بخش وزیبا هستند. خیلی هم خوشحال شدم شما رو دیدم . وای دخترک من هم هر جا بتونه برای خودش خونه وجای خواب درست میکنه.انشالله هیشه همه ی بچه ها سلامت و خندان باشند ...


مرسی عزیزم همیشه سبز باشین
الهه
4 آبان 91 9:30
اااا حیف شد! خبر میدادی با هم قرار میذاشتیم.
عوضش من اومدم مشهد یه قرار حسابی میذاریم. هم بچه ها با هم آشنا بشن هم من از حضورت استفاده کنم


قربونت عزیزم خودم هم خیلی دوست داشتم ببینمتون بازم ببخشید حالم خوب نبود و دیانا هم حسابی گریه می کردی شاید حس نا امنی توی یک شهر جدید با آدمهای متفاوت. ولی مشهد راحت تر میشه قرار بذاریم منتظرتم هر وقت اومدی قدمت روی چشم عزیزم
سپهری
5 آبان 91 16:16
خیلی عکس ها قشنگ بود
خوش بگذره


مرسی دوستم
یاسمین
6 آبان 91 17:59
چه عکسای قشنگی
ملی مامان میکاییل
11 آبان 91 23:36
وای دیانا چقدر دلم برات تنگ شده بود
عکسات خیلی خوشگل بود
ماه که بودی اما حالا ماهتر شدی


قربونت خاله مهربون میکاییل رو خیلی ببوس از طرف ما
مامان زینب
28 آبان 91 17:37
اینجا دیدمت!


ما خیلی عزیزم نزدیکتر از این حرفهاییم میتونیم با هم قرار بذاریم مگه نه؟
مامان نگار
15 تیر 92 13:16
ماشاا... چقدر این دیانا جون شیرین زبونه
واقعا از مطالبتون لذت بردم
البته شما هم قشنگ می نویسین


لطف دارین عزیزم دختر گلتون رو ببوسین از طرف ما