حرفهای آخر سال90
عزیز دلم دیانا امروز فقط میخواهم باتو حرف بزنم با تو که در این سه سال لحظه لحظه ام را نفس کشیدم. باورت نمیشود که حتی وقتی به خواب میرفتی دلم برایت تنگ میشد. عزیزم خیلی دوستت دارم و نمی توانم خوشحالی ام را از حضور تو در کنارم با کلمه بیان کنم. من هم یک انسانم با تمام خسته شدنها و بی حوصله گیها و ناراحتی و شادی و شور و ... هر چه که جوهره وجود آدمی است ولی باز هم خوشحالم و شاکر لحظه به لحظه با تو و ابوذر بودن. امیدوارم سال خیلی خیلی خوبی داشته باشی. سالی پر از برکت پر از شادی پر از سلامتی و پر از خنده برای تو و تمام بچه های ایران زمین و تمام بچه های کره زمین آرزو می کنم. امیدوارم و می خواهم که امسال هم نهایت تلاشم را برای پرورش و تعلیم...